کد مطلب:106458 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:149

خطبه 073-هنگام بیعت شورا با عثمان











[صفحه 440]

از سخنان آن حضرت (ع) است كه به هنگام تصمیم گرفتن مردم برای بیعت با عثمان ایراد فرموده است زخرف: زینت، زیور بعضی زخرف را به طلا معنی كرده اند. زبرج: با نقش و زیور خود را آراستن. ای مردم شما بخوبی می دانید، كه من از همه كس برای عهده داری امر خلافت و پیشوایی، شایسته و سزاوارترم به خدا سوگند، معارضه بر سر خلافت را به این دلیل ترك كردم كه فتته برپا نشود و میان مسلمانها اختلاف پدید نیاید، هر چند در این ترك خصومت و حق خواهی، بر من ظلم شد. البته برای خیر مسلمین از حق خود گذشتم و از خدای بزرگ پاداش و فضل این مظلومیت را خواستار شدم. درباره مال و منال، جاه و مقامی كه شما بدان رقابت داشتید، من زهد ورزیده كناره گیری كردم. قوله علیه السلام: لقد علمتم انی احق بها اشاره به آگاهی مردم از استحقاق آن حضرت، برای خلافت، به دلیل جامع فضیلت بودن علم دانش خویش است. امام (ع) هم در كمالات معنوی و نفسانی و هم در شجاعت و پیكار در راه خدا از تمام صحابه پیامبر برتر بود. ضمیر در جمله احق بها یا به خلافت و یا به فضایل یاد شده قبل، و یا به شهرت آن بزرگوار، باز می گردد، اما چون سخن امام (ع) در زمینه بیعت مردم با عثمان ایراد

شده است بهتر انست كه به خلافت برگردد. بعلاوه قرینه دیگری نیز برای ارجاع ضمیر احق بها به خلافت وجود دارد و آن جمله خطبه شقشقیه است كه فرمود: لقد تقمصها در این عبارت یقینا ضمیر به خلافت باز می گردد و می تواند قرینه ای باشد كه ضمیر در این مورد هم به خلافت برگردد. قوله علیه السلام: والله لا سلمن ما سلمت امورالمسلمین، یعنی به خدا سوگند من رقابت در امر خلافت را به دلیل سالم ماندن مسلمین از فتنه و آشوب ترك كردم. این عبارت بروشنی دلالت دارد كه غرض امام (ع) از به دست گرفتن خلافت اصلاح حال مسلمین بوده است و چون رقابت موجب فتنه و گرفتاری مسلمین می شده، آن را ترك كرده است به بیان دیگر خلافت را برای رفاه حال خود نمی خواسته است. چون در زمان خلفای پیشین به نسبتی رفاه حال مسلمین رعایت می شد. و با درگیری بر سر خلافت همین مقدار از رفاه میسور نبود نزاع بر سر خلافت را رها كرد هر چند كه اگر خلافت به آن حضرت واگذار می شد رفاه كامل حال مسلمین حاصل می گردید. به همین جهت، قسم یاد می كند كه امر خلافت را بدون منازعه به دیگران واگذاشت چه اگر جنجال بر سر خلافت بالا می گرفت، فتنه برپا می شد، و وحدت مسلمین بر هم می خورد، و این خواست شارع م

قدس اسلام نبود، آری نزاع، مبارزه و پیكار وقتی بر آن حضرت لازم بود كه فتنه ای بر علیه اسلام برمی خاست. اگر گفته شود كه در زمینه ترك نزاع و رقابت امام (ع) بر سر خلافت دو اشكال می شود: اول آن كه چرا امام (ع) لازم بود كه رقابت داشته باشد، با این كه منصب خلافت مربوط به امور دنیا و ویژگیهای آن می باشد، در صورتی كه آن حضرت در زهد، اعراض از دنیا، ترك و بدگویی آن مشهور است. دوم آن كه در آغاز خلافت به لحاظ ترس از برپا شدن فتنه و آشوب رقابت را ترك كرد و خلافت را به دیگران واگذاشت! چرا به همین دلیل خلافت را به معاویه و یا طلحه و زبیر واگذار نكرد تا فتنه برپا نشود؟ا در پاسخ اشكال اول می گوییم: جانشینی رسول خدا (ص)، هر چند اصلاح امر دنیا را در بردارد، اما منصب و مقام دنیائی نیست. اصلاح امر دنیا نیز نه به این دلیل كه دنیاست، بلكه چون، كشتگاه آخرت است و مقصود از اصلاح دنیا نظام بخشیدن به حال مردم در معاش و معادشان می باشد. پس رقابت در امر خلافت برای امام (ع) از امور مستحب بوده است به خصوص هرگاه اعتقاد بر این باشد، كه غیر امام شایستگی بر آمدن از عهده این امر را نداشته است. و لذا گفتن این كه رقابت امام در امر خلافت به لحاظ زه

د و تقوی، جایز نبوده سخن نادرستی است. در پاسخ بخش دوم سوال می گوییم: فرق میان خلفای سه گانه اول و معاویه در اجرای حدود الهی و عمل به مقتضای امر و نهی خداوندی، روشن است! معاویه به هیچ یك از مسائل و حدود الهی پایبند نبود، بنابراین مقایسه این دو مورد با یكدیگر صحیح نیست. قوله علیه السلام: و لم یكن فیها جور الا علی خاصه این كلام امام (ع) نسبت به ستمی كه بر آن حضرت روا داشته شد، نوعی دادخواهی است، كه بطور عموم همگان را نسبت به جور داده اند، بی آنكه افراد به خصوصی را نام ببرند و یا جوری كه انجام گرفته، به غیر خلفا مربوط بدانند، به عبارت دیگر نوعی گلایه مندی است، بدین مضمون كه بگذار بر من تنها ظلم رفته باشد، و اسلام محفوظ بماند، لفظ خاصه در جمله امام به عنوان حال منصوب است. قوله علیه السلام: التماسا لاجر ذلك.... كلمه التماس به عنوان مفعول له به كار رفته و فعل عمل كننده در آن لاسلمن است. معنی كلام امام (ع) چنین است: من به دلیل صبر و تسلیم در برابر فرمان خدا، ثواب و فضیلت او را خواهانم. كلمه زهدا نیز مفعول له و به همین معنا آمده است، یعنی به دلیل پارسایی و زهد خواهان اجر و پاداش خداوندی شده ام. ضمنا این عبارت اشاره د

ارد به این كه طالبان خلافت و رقابت كنندگان بر سر جاه و مقام قصدی جز دنیا و زینتهای آن نداشته اند.


صفحه 440.